۱۳۹۲ دی ۲۴, سه‌شنبه

بالایی ها را راحت نگذارید . نویسنده : شادی زمانی

بالایی ها را راحت نگذارید
شادی زمانی

در این هفته روحانی هنرمندان و نویسندگان مورد علاقه ی خود را جمع کرد و به مدت سه ساعت برایشان برنامه گذاشت .همزمان با جشن هنر روحانی در تهران ، اصغر فرهادی کارگردان سازنده ی جدایی و گذشته به مناسبت شرکت آخرین فیلمش ، گذشته به سوالات خبرنگاران امریکایی پاسخ داد .روحانی در جشن هنرش ، هنرمندان را به اشتی با نظام و فرهادی آنها را به پرهیز از درگیریی با بالایی ها دعوت کردند .روحانی و فرهادی در یک پیام مشترکند : هنرمندان ، شاعران ، نویسندگان، با نظام جمهوری اسلامی نجنگید .
کوین کارتر خبرنگار عکاسی بود در سال 1993 در سودان در جریان قحطی وحشتناکی که این کشور را فراگرفته بود از صحنه
ی دردناکی عکس گرفت که برای او شهرتی عالمگیر فراهم ساخت .سوژه  ی این عکس ، لاشخوری است که با فاصله ی بسیار کم در کنار کودکی که از فرط گرسنگی جز پوست و استخوان بر بدن او چیزی  نمانده است  قرار گرفته است . لاشخور منتظر جان دادن کودک است . و کودک بدون انرژی و بدون آگاهی از قصد لاشخور  سرش را روی زمین گذاشته است .نگاه کنید :
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/b/b8/Kevin-Carter-Child-Vulture-Sudan.jpg
صحنه ی دردناکی است . آیا با دیدن این عکس هر هنگام که بر سر میز غذا می نشینید احساس شرم نمی کنید ؟کارتر سه ماه پس از گرفتن این عکس به دلیل ناراحتی های عمیق روحی به زندگی خود پایان داد .در نامه ی کوتاهی که از او به جا مانده می گوید : تصاویر کودکان گرسنه و زخمی مرا رها نمی کرد .
کارتر می توانست دوربین اش را کمی به چپ و راست بچرخاند و از درختان و خورشید و تپه و کوه عکس بگیرد ، و اسمش را هم بگذارد تحسین زیبایی های طبیعت . ولی برای او درد انسان مهم تر بود.
فکر نکنید درد و بدبختی فقط به مناطق قحطی زده ی آفریقا خلاصه می شود . در همین ایران خودمان مردمِ اسیر مناسبات ناعادلانه ی سرمایه داری خاص جمهوری اسلامی از زور فشار فقر و بدبختی به زندگی خود و خانواده ی خود خاتمه می دهند . به این خبر که چند وقت پیش از اصفهان رسید توجه کنید :
 یک مهندس ۴۳ ساله به دلیل فقر و بیکاری خود و خانواده‌اش را کشت
در مبارکه اصفهان يک مرد 43 ساله بنام حسين رضايي با ريختن نوعي سم که در صنايع دامي استفاده ميشود در غذاي خود و خانواده اش باعث مرگ خود و همسرش رويا کاظمي و دختر ده ساله اش نهال رضايي شد .
يکي از همسايگان رضايي در ساعت 6 بعدازظهر روز 19 بهمن به منزل رضايي مراجعه ميکند بعد از اينکه چندين بار زنگ ميزند و کسي جواب نميدهد متوجه باز بودن در ميشود فکر مي کند ممکن است دزد به خانه رفته باشد يکي دو نفر از همسايه هاي ديگر را خبر ميکند و چند نفري وارد منزل ميشوند و متوجه ميشوند كه هر سه نفر اين خانواده در سالن پذيرايي در حاليکه صورتشان به شدت کبود شده بود افتاده اند و بعد از چك متوجه ميشوند كه هر سه نفر فوت كرده اند و شوكه ميشوند و موضوع را بلافاصله به پليس اطلاع ميدهند . در اولين کاوش پليس نامه حسين را كه مدعي بوده در صحت کامل عقلي نوشته پيدا ميكند.وي در نامه نوشته است كه يک مهندس باتجربه است که 4 ماه است بيکار شده در اين چهار ماه براي حفظ آبرو هرچه داشته فروخته وحالا ده ها ميليون وام بدهکار است و چندين ميليون هم بدهي مخارج اين چند ماهه و چون نميخواهد بعد از مرگش خانواده اش تنها و مورد غضب بدهکاران باشند همه را ميکشد . او مينويسد همسر و دخترم از نقشه ام خبر ندارند ولي آرزو کرده که خيلي عذاب نکشند . به گفته يک روانشناس قطعا فشار ناشي از فقر در اين امر تاثير زيادي داشته است . اين موضوع وحشت از فقر و گرسنگي را در بين مردم مبارکه به شدت افزايش داده است .
یک مهندس جوان چرا باید به این ترتیب اقدام به کشتن زن ، فرزند و خودش بکند ؟ هنر رسمی مورد قبول وزارت ارشاد که راحت از ممیزی رد می شود نباید در پی یافتن این سوال باشد که این مهندس جوان چرا باید بیکار باشد . این هنر چه به صورت نوشتاری اش و چه بصورت تصویری اش نباید دنبال چراهایی برود که دولت را زیر سوال می برد ؟ هنر مورد پذیرش وزارت ارشاد جمهوری اسلامی باید سوال را به سمت و سوی خود جامعه برگرداند . این هنر مقصر را خود مردم و تربیت و فرهنگشان می داند و به این ترتیب دولت را از گزند انتقاد تیز و تند راحت می کند . به همین دلیل است که این نوع هنر مجال  می یابد پر و بال بگیرد و در جشنواره ها شرکت کند و جایزه ببرد .بی بو و خاصیتی چنین هنری را بهتر ازهمه اصغر فرهادی در آخرین مصاحبه اش با خبرنگار امریکایی در جریان فستیوال گلدن گلوب و به مناسبت حضور فیلم " گذشته "  بیان می کند .به این مصاحبه دقت کنید :
از فرهادی پرسیده می شود : چرا درهمه ی فیلم هایت به خانواده ومشکلات آنها می پردازی ؟ و او پاسخ می دهد : خودم هم نمی دانم ، این یک چیز ناخودآگاه است وقتی می نویسم در این باره می نویسم .فرهادی ادامه می دهد :بعضی ها فکر می کنند برای اینکه دنیای بهتری داشته باشیم باید از بالا شروع کنیم و بالا را عوض کنیم .(اگر اشتباه نکنم منظور فرهادی از بالا ، رژیم سیاسی است ) ولی فکر می کنم برای برای اینکه دنیای بهتری داشته باشیم باید در پایین رابطه ها درست شود .
از آقای فرهادی باید پرسید با کار در پایین چه کار می خواهد بکند . در کشوری که به دلیل سیاست های ضد مردمی رژیم حاکم  روزانه هزاران نفر بیکار می شوند و مثل همین مهندس جوان اصفهانی در تنگنا قرار می گیرند و از فرط فقر و بدبختی به خودکشی و  فحشا و فروش اعضای بدن خود روی می اورند چرا نباید خر بالا را گرفت که چرا چنین و چنان می کنند ؟چرا باید دولت و کل رژیم سیاسی را از گزند انتقاد نیرومند هنرمندانه خلاص کرد ؟فرهادی می تواند به زندگی خوشبختانه به همراه خانواده اش در فرانسه ادامه دهد تا به جای اختلافات فرهنگی شباهت ها را کشف کند . در همین حال رژیم سیاسی  یعنی همان "بالایی " که فرهادی کاری به آن ندارد به بدبخت تر کردن مردم ادامه می دهد .حالا دولتی روی کار آمده است که نئولیبرال ترین دولت تاریخ جمهوری اسلامی است .دولتی روی کار آمده است که به قول حسام الدین آشنا ، یک مقام امنیتی در دولت روحانی و مشاور فرهنگی او ، پروژه ی دولت روحانی ، زدودن چپ زدگی در جامعه ی ایران است و به قول سید محمود علوی ، وزیر اطلاعات او ،منظور از امنیت ، امنیت سرمایه گذاری است .امنیت برای سرمایه گذاری یعنی سرکوب جنبش کارگری .
روحانی حالا همه ی آنهایی را که کار فرهنگی می کنند و به " بالایی ها " هم کاری ندارند و خودشان را به خرد و ریز پایین مشغول کرده اند و نگران قطع شدن لقمه نانی هستند که سر سفره شان می اید به تالار وحدت دعوت کرده است .گوش تا گوش نشسته اند .دولت آبادی و نصیریان و رشیدی و شهرام ناظری و ثمینی و موسوی گرمارودی و امثالهم که برای روحانی کف می زنند و به درخواست سخنرانان مختلف صلوات جلیل ختم می کنند .روحانی همه ی این ها را دعوت کرده است تا بروند و به جامعه با زبان هنری به مردم گرسنه و بیکار بگویند : هرچه هست از خودمان است به بالایی ها گیر ندهید دولت را به حال خود رها کنید ، انتقاد نکنید و نق نزیند .
حالا لاشخور مرگ روبروی خانه و کاشانه ی همه ی زحمتکشان ایران نشسته است .با اتحاد و همبستگی و انتقاد مداوم از آن " بالایی" که موجب چنین وضعیتی هستند  می توان موقعیت را تغییر داد .نشستن و دل خوش کردن به بیان هنرمندانه ی بی خاصیت  ، کج کردن لنز دوربین از صحنه ی فجیع واقعیت و ستایش درخت و ماه و خورشید است . پرداختن به گره های کوری که بالایی ها ساخته و پرداخته اند و به میان پایینی ها انداخته اند ، راحت کردن کار مقام های امنیتی و شکنجه گران و زندانبان هاست .
14 ژانویه 2014

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر